آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

آرین پرنده خوشبختی بابا و مامان

آرين مامان و بابا دندون آسيابش رو دراورد

سلام سلام به آرين شيطون بازيگوش كنجكاو كه ظرفهاي مامانش رو ميشكونه اسباب بازيهاش و خراب ميكنه پسرگل مامان شيرين زبون مامان واي كه رقصش چقدر ديدنيه گلم عشقم تا صداي موزيك رو ميشنوي بلند ميشه ب رقصيدن و دور خودش چرخيدن بخدا كه خيلي كيف ميكنم وقتي اين صحنه هاي قشنگ رو مي بينم پسرم ديروز به دندونات كه نگاه كردم ديدم دندون آسيابت رو در اوردي خيلي خوشحال شدم ديروز اومدي اداره با اون كفشهاي صدا دارت كل اداره رو بهم ريختي به اتاقها سرك ميكشيدي گلدونهارو دست ميزدي واي كه مامان چقدر خسته ميشه. آرين مامان اين روزها فضول شده و يك دقيقه هم نمينشينه تمام خونه رو دور ميزنه تلويزيون رو خاموش ميكنه قابلمه ها رو در مياره و باهاشون بازي ميكنه البته صداي گوشخرا...
16 بهمن 1391

آرين شيرين زبون

سلام و صدتاسلام به پسرم به نازنينم به عشقم به پاره تنم آرين جان عزيزمامان اين روزها دلم بدجوري گرفته و دلتنگم نمي دونم چرا بعضي وقتها اين جوري ميشم دلم هواي شهر و زادگاهم رو ميكنه دلم براي مامان جون و خاله ها و دايي ها براي مزار بابا بزرگ براي باغچه خونه مون كه درختاش و بابا بزرگ كاشت و الان بزرگ شدند تنگ ميشه ارين مامان با وجود تو با شيرين زبونيهات با كارهاي قشنگت شادم و دلم نمياد غصه بخورم كه پسرگلم متوجه بشه ولي چه كنم كه نميشه جلوي دلتنگي رو گرفت.پسرگلم ديروز اوردمت اداره اول رفتيم آرايشگاه واي كه چقدر خوشگل شدي با اون موهاي كوتاه و نرمت، توي آرايشگاه گريه كردي و ترسيدي ولي زود تموم شد برگشتيم اداره مامان لباسهات و عوض كرد و بدنت رو شت و...
2 بهمن 1391
1